جدول جو
جدول جو

معنی ارجاع کردن - جستجوی لغت در جدول جو

ارجاع کردن
واگذاشتن فرستادن محول کردن رجوع کردن: پرونده امر را بشعبهء... ارجاع کرد
فرهنگ لغت هوشیار
ارجاع کردن
للإشارة
تصویری از ارجاع کردن
تصویر ارجاع کردن
دیکشنری فارسی به عربی
ارجاع کردن
Remand
تصویری از ارجاع کردن
تصویر ارجاع کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
ارجاع کردن
renvoyer
تصویری از ارجاع کردن
تصویر ارجاع کردن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
ارجاع کردن
remitir
تصویری از ارجاع کردن
تصویر ارجاع کردن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
ارجاع کردن
отправлять обратно
تصویری از ارجاع کردن
تصویر ارجاع کردن
دیکشنری فارسی به روسی
ارجاع کردن
überweisen
تصویری از ارجاع کردن
تصویر ارجاع کردن
دیکشنری فارسی به آلمانی
ارجاع کردن
направляти назад
تصویری از ارجاع کردن
تصویر ارجاع کردن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
ارجاع کردن
odesłać
تصویری از ارجاع کردن
تصویر ارجاع کردن
دیکشنری فارسی به لهستانی
ارجاع کردن
送回
تصویری از ارجاع کردن
تصویر ارجاع کردن
دیکشنری فارسی به چینی
ارجاع کردن
remeter
تصویری از ارجاع کردن
تصویر ارجاع کردن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
ارجاع کردن
rimandare
تصویری از ارجاع کردن
تصویر ارجاع کردن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
ارجاع کردن
להפנות
تصویری از ارجاع کردن
تصویر ارجاع کردن
دیکشنری فارسی به عبری
ارجاع کردن
送る
تصویری از ارجاع کردن
تصویر ارجاع کردن
دیکشنری فارسی به ژاپنی
ارجاع کردن
terugsturen
تصویری از ارجاع کردن
تصویر ارجاع کردن
دیکشنری فارسی به هلندی
ارجاع کردن
ส่งกลับ
تصویری از ارجاع کردن
تصویر ارجاع کردن
دیکشنری فارسی به تایلندی
ارجاع کردن
mengirim kembali
تصویری از ارجاع کردن
تصویر ارجاع کردن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
ارجاع کردن
واپس بھیجنا
تصویری از ارجاع کردن
تصویر ارجاع کردن
دیکشنری فارسی به اردو
ارجاع کردن
ফিরে পাঠানো
تصویری از ارجاع کردن
تصویر ارجاع کردن
دیکشنری فارسی به بنگالی
ارجاع کردن
kutuma tena
تصویری از ارجاع کردن
تصویر ارجاع کردن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
ارجاع کردن
göndermek
تصویری از ارجاع کردن
تصویر ارجاع کردن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
ارجاع کردن
फिर से भेजना
تصویری از ارجاع کردن
تصویر ارجاع کردن
دیکشنری فارسی به هندی
ارجاع کردن
돌려보내다
تصویری از ارجاع کردن
تصویر ارجاع کردن
دیکشنری فارسی به کره ای

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مرجوع کردن
تصویر مرجوع کردن
پس فرستادن، بازگشت دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایجاد کردن
تصویر ایجاد کردن
تاشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارزان کردن
تصویر ارزان کردن
کم بها کردن قیمت کایی را پایین آوردن و مناسب ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارسال کردن
تصویر ارسال کردن
فرستادن روانه کردن فرستادن روانه کردن گسیل کردن
فرهنگ لغت هوشیار
راهنمایی کردن راموزی نیوری رهنمونی کردن به راه راست آوردن راه نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایجاد کردن
تصویر ایجاد کردن
پدید آوردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ارسال کردن
تصویر ارسال کردن
فرستادن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ابداع کردن
تصویر ابداع کردن
نوآفریدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اشباع کردن
تصویر اشباع کردن
Saturate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ارجاع دادن
تصویر ارجاع دادن
Reference, Cite
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ارسال کردن
تصویر ارسال کردن
Consign, Dispatch, Post, Remit, Submit
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ابداع کردن
تصویر ابداع کردن
Contrive
دیکشنری فارسی به انگلیسی